مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

مهدیــــــار، دردونه مامان

نوروز 92

واسه نوروز 92 همراه خانواده بابا جی جی و آقای افتخاری با یک تور به ترکیه رفتیم.     سفرمون با اتوبوس اسکانیا بود و مقصد اولمون شهر کاپادوکیا.. تقریبا دو روز تو راه بودیم و سال تحویل رو توی جاده! اول فروردین رسیدیم کاپادوکیا و یک شب اونجا بودیم و بهدش به  سمت آنتالیا حرکت کردیم. تو مسیر شهر قونیه قرار داشت ومقبره مولانا.. این شمایی عسلم: اینم مهدیارم کنار چندتا بچه ترک که اومده بودن اردوو بعدش رفتیم آنتالیا و 4 روز اونجا بودیم.. خیلی خوب بوودددد مهدیار و بابا جی جی     بعد از آنتالیا رفتیم بدروم. اونجا هم یه شهر ساحلی دیگه بود کلا به خاطر اینکه شما کوچیک بودی و من و بابا میت...
16 بهمن 1392

سال 91

پسر عزیزم امروز که تو 2 سال و 8 ماه و 6 روز داری، من دارم بعد از یه مدت خیلی طولانی برات مینویسم. خو تو این مدت خیلی اتفاقای خوب و بد افتاده که خوباش خیلی بیشتر از بداش بوده...     آبان پارسال(91) مامان هما و حاجی بابا رفتن مکه حج تمتع و ما هم رفتیم خونشون پیش دایی علی و خاله فاطمه... فدات شم ببین چقد کثیف شیر و بیسکوئیت میخوری:   چند روز قبل از برگشتنشون بود که تصمیم گرفتیم اسباب کشی کنیم. آخه 3-4 ماه قبلش خونه خریدیم... درست دیوار به دیوار خونه مامان هما ... اسبابارو تو 2 روز بسته بندی کردیم و خرد خرد آوردیم تا یک روزم با ماشین سنگین وسایل بزرگمونو آوردن. اینم تو زمان بسته بندی:   بعد از...
16 بهمن 1392
1